گازرخان

معنی کلمه گازرخان در لغت نامه دهخدا

گازرخان. [ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین واقع در 15 هزارگزی خاور معلم کلایه و 58 هزارگزی راه عمومی. کوهستان و معتدل ، دارای 761 تن سکنه. شیعه و زبان تاتی فارسی. آب آن از چشمه سار، محصول آنجا غلات ، عدس ، گاودانه ، گردو و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و مکاری است. در زمستان نصف اهالی برای تأمین معاش به تنکابن میروند صنایع دستی گلیم و کرباس بافی است. قلعه معروف حسن صباح در شمال این قریه و سه درخت چنار کهن سال و مقبره 18 تن از سادات صفویه در این ده است. راه آن مالرو صعب العبور است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

معنی کلمه گازرخان در فرهنگ فارسی

دهی است جزو دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین ۱۵ کیلومتری مشرق معلم کلایه و ۵۸ کیلومتری راه عمومی کوهستان معتدل ۷۶۱ تن سکنه چشمه سار محصول غلات عدس گاودانه گردو و لبنیات شغل زراعت گله داری مکاری گلیم و کرباس بافی . قلعه معروف حسن صباح در شمال این قریه واقع است و سه درخت چنار کهن سال و مقبره ۱۸ تن از سادات صفویه در این ده است .

جملاتی از کاربرد کلمه گازرخان

الموت( گازرخان ) یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر قزوین استان قزوین قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، طلا است.سنگ میزبان این اندیس کنگلومرا است
گازرخان یک اندیس فلزی است که در حوالی روستای گازرخان استان قزوین قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، طلا است.سنگ میزبان این اندیس کنگلومرا است