معنی کلمه کوچگاه در لغت نامه دهخدا
ولایت بین که ما را کوچگاه است
ولایت نیست این زندان و چاه است.نظامی.از آن کوچگه رخت پرداختند
سوی کوچگاهی دگر تاختند.نظامی.نمودند منزل شناسان راه
که چون شه کند کوچ از این کوچگاه.نظامی.و رجوع به کوچگه شود.
|| لشکرگاه. ( ناظم الاطباء ) :
درای شتر خاست از کوچگاه
سرآهنگ لشکر درآمد به راه.نظامی.دگر مابقی را ز گنج و سپاه
یله کرد و بگذشت از آن کوچگاه.نظامی.|| هنگام کوچ و رحلت. ( ناظم الاطباء ). زمان کوچ کردن. زمان رحلت. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از دنیا. ( ناظم الاطباء ).