کوچه بند. [چ َ / چ ِ ب َ ] ( اِ مرکب ) کوچه ای که به هر دو سر آن دروازه بنا کرده باشند که به وقت اندیشه آفتی آنها را بند نمایند. ( غیاث ). بند کردن سر کوچه. ( آنندراج ).سد و بند سر کوچه. ( فرهنگ فارسی معین ) : سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست زنهار پیش دیده من آستین مگیر.صائب ( از آنندراج ).|| نشان و علامت حد کوچه ها. ( فرهنگ فارسی معین ).
معنی کلمه کوچه بند در فرهنگ عمید
در، سد، یا بندی که در سر کوچه می ساختند: سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست / زنهار پیش دیدۀ من آستین مگیر (صائب: لغت نامه: کوچه بند ).
معنی کلمه کوچه بند در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - سد و بند سر کوچه : سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست زنهار پیش دید. من آستین مگیر . ( صائب ) ۲ - نشان و علامت حد کوچه ها .
جملاتی از کاربرد کلمه کوچه بند
نگرفت پیش اشک مرا منع آستین سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست
بگریز ز کوچه بند نی چون نغمه شاید که به گوش آشنایی برسی
دل به دام زلف آن مشکین کمند افتاده است مرغ بی بال و پری در کوچه بند افتاده است
ای باد خوشخرام که گل سینهچاک توست در کوچه بند زلف چلیپا چگونهای؟
دل چون گشاده نیست چه صحرا چه کوچه بند سوداییان ز دامن صحرا چه دیده اند
در رم گم شد دل از همراهی سیل سرشک عاقبت در کوچه بند آستین پیدا شود
نیست پروا سیل بی زنهار را از کوچه بند آستین چون چشم گریان را کند گردآوری؟
نیست پروا سیل بی زنهار را از کوچه بند آستین چون گریه ما را عنانداری کند؟
عمرها صائب به شهر عقل بودم کوچه بند مدتی هم با غزالان سر به صحرا می زنم
صائب به حیرتم، که گرفته است چون قرار در کوچه بند زلف، دل هرزه گرد ما؟