کهدان

معنی کلمه کهدان در لغت نامه دهخدا

کهدان. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) جایی که در آن کاه و علف ستوران نهند. ( آنندراج ). کاهدان. مَتْبَن. مَتْبَنة. انبار کاه. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
وینها که نیند از تو سزای که و کهدان
مر حور جنان را تو چه گویی که سزااند؟ناصرخسرو.تو چه گویی که جهان از قبل اینهاست
که دریغ آید زیشانْت همی کهدان.ناصرخسرو.دیگ شکم از طعام لبریز مکن
گر کاه نباشد ز تو کهدان از توست.میرالهی همدانی.- امثال :
مردان در میدان جهند و ما در کهدان جهیم . ( امثال و حکم ص 1512 ).
|| جایی که در آن جهت خوابیدن سگ کاه می ریزند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ) :
افسر زرین تو را و دولت بیدار
وآنکه تو را دشمن است بد سگ کهدان.( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 636 ).- امثال :
گر سگی بانگی کند بر بام کهدان غم مخور.؟ ( از امثال و حکم ص 1295 ).
کهدان. [ ک َ هََ ] ( ع مص ) دویدن خر. ( تاج المصادر بیهقی ). کَهْد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کهد شود.

معنی کلمه کهدان در فرهنگ عمید

= کاهدان

معنی کلمه کهدان در فرهنگ فارسی

( اسم ) جایی که در آن کاه ریزند و سگ در آن خوابد .
دویدن خر ٠ کهد ٠

جملاتی از کاربرد کلمه کهدان

بر اساس آمار سازمان برنامه و بودجه در سال ۱۳۷۰ دارای ۵۳۸۷ نفر جمعیت بوده که در ناحیه کوهستانی واقع گردیده‌است. بنا به روایت نام قبلی این محل "خانه کوه دان " بوده که مخفف آن "خانه کهدان "است؛ و به دلیل خوش آب و هوا بودن مهاجرپذیر و در تسلط خان عشایر بوده‌است. گفتنی هست در حال حاضر بیش از ۷ هزار نفر خاورانی در شیراز زندگی می‌کنند و جمعیت همهٔ خاورانی‌ها در سراسر کشور بیش از ۲۰ هزار نفر می‌باشد.
تقلید از او کرد و ندانست و خطا کرد آری در کهدان شکند سارق ناشی
از کفل آهوان، هیچ نخیزد به صید پیر سگی را که رخت بر در کهدان نهاد
زده بیت یا صد مرا خود چه نقصان ز کهدان جمشید کم گیر گاهی
و چون پهلوانی را در معرکه بکشند هیزگان و مخنثان از دور نظاره کنند و با هم گویند: «ای جان خداوندگار هیز زی و دیر زی» مرد صاحب‌حزم باید که روز هیجاء قول پهلوانان خراسان را دستور سازد که می‌فرمایند: «مردان در میدان جهند ما در کهدان جهیم.» لاجرم اکثر گردان و پهلوانان این بیت را نقش نگین خود ساخته‌اند:
پیش او گوساله بریان آوری گه کشی او را به کهدان آوری
چرخ برآرند مسیحاوشان وان که خرانند به کهدان شوند
گویم او را بروم گوید بر من بدو جو ز این چنین کهدان کم گیر چو تو برگ گهی
اینها که نیند از تو سزای که و کهدان مرحور وجنان راتو چه گوئی که سزااند؟
گر تو از کهدان جمشیدی فرستی اندکی آن بود سهل و شود مر هر دو را ترتیب چاشت
در ۱۳۳۰ شمسی، در کتابچه‌ای بنام «فرهنگ جغرافیایی ایران» که ارتش منتشر کرد نوشته شده «خانه کهدان قصبه‌ای است با ۲۰۴۱ نفر سکنه که شیعه مذهب و پارسی زبانند و اهالی به زراعت باغبانی و کسب روزگار می‌گذرانند. یک دبستان نیز در آنجا وجود دارد»
معدهٔ تن سوی کهدان می‌کشد معدهٔ دل سوی ریحان می‌کشد