کم بیش

معنی کلمه کم بیش در فرهنگ عمید

= کَم * کم و بیش

معنی کلمه کم بیش در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کم و زیاد : ( زر چون بعیار آید کم بیش نگردد کم بیش شود زری کان باغش بار است ) . ( ناصر خسرو ) ۲ - تقریبا در حدود قریب : ( ز اول رفت خواهم چند گاهی درنگ من بود کم بیش ماهی ) . ( ویس ورامین )

جملاتی از کاربرد کلمه کم بیش

کنون شاه ایران بتن خویش تست همه شاد و غمگین به کم بیش تست
ای ترک به حرمت مسلمانی کم بیش به وعده‌ها نبخسانی
زر چون به عیار آمد کم بیش نگیرد کم بیش شود زری کان با غش وبار است
بر این گونه شد سنگ در پیش من نبود آگه از رای کم بیش من
نشأه فکر رخش از ذوق دیدن نیست کم بیش ازین این دیده پر نم نمی خواهم ترا
که با لشکر آمد همی پیش تو نبد آگه از رای کم بیش تو
چنین با سپاه آمدی پیش من نه آگاهی از رای کم بیش من
کلید در گنج‌ها پیش تو است دلم شاد و غمگین به کم بیش تو است
تن و جان ما سربسر پیش تست غم و شادمانی به کم بیش تست
چو یک سال کم بیش باشد حصار فرستد بخواهد ز ما زینهار