کسنی

معنی کلمه کسنی در لغت نامه دهخدا

کسنی.[ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) مخفف کاسنی و آن گیاهی باشد دوایی و تلخ. ( برهان ). کاسنی. ( ناظم الاطباء ) :
روایح کرمت با ستیزه رایی طبع
خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را.انوری.رجوع به کاسنی شود.
- کسنی تلخ ؛ کاسنی دشتی. ( ناظم الاطباء ).
کسنی. [ ک ِ ] ( اِ ) صمغی است بدبوی که به عربی حلتیث گویند و معرب آن قسنی باشد و به این معنی باکاف فارسی هم آمده است [گسنی ]. ( برهان ). انغوزه. حلتیث. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه کسنی در فرهنگ عمید

= کاسنی

جملاتی از کاربرد کلمه کسنی

به لاحول ابلیس را دور کن به کسنی مداوای محرور کن
جان و دل را بود دارو لیکن از بهر جگر آنچه می‌باید نبود آن چیست کسنی و کما
حدیث عیسی و افسانه را یکی دانند ز نیشکر نشناسند شاخ کسنی را
به شهد داده برودت طبیعت کافور به مشگ داده رطوبت مزاج کسنی را
سموم قهر تو در چشم خاکسار عدو کند چو آتش سوزنده آب کسنی را
عرب قحط را سنة خوانند که بیشتر آن بود که از سالی کمتر نبود و در دعاء مصطفی است علیه الصّلاة و السّلام بر مشرکان مکه: «اجعلها علیهم سنین کسنی یوسف».
کاهو و کسنی همی باید مرا انگبین و تمر فرماید مرا
روایح کرمت با ستیزه‌رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاح کسنی را
به سبزی و تلخی چون کسنی است الحق عجب نیست آن خاصیت زاب کسنی
شاخ کسنی بذوق نیشکرست سیب شیرین ترش تر از اجاص