جملاتی از کاربرد کلمه کرم پیشه
یافتیم از دو کرم پیشه مراد دل خویش او زر از شاه عجم من نظر از شاه عرب
مرد کرم پیشه کجا خوان نهد تا نه ز آغاز نمکدان نهد
الا گر جفاکاری اندیشه کن وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
بزرگی و عفو و کرم پیشه کن ز خردان اطفالش اندیشه کن
چو زنهار خواهد کرم پیشه کن ببخشای و از مکرش اندیشه کن
بحر در آستین «نظیری » راست کی کرم پیشه تنگ دست شود
اگر تیری به دشمن می زند مردی کرم پیشه برای مرهم زخم از زر و سیم است پیکانش
او شده در طعنه زنی بی قرار روح کرم پیشه ازو شرمسار
آن شهنشاه کرم پیشه که بر خاک درش شیوهٔ بنده بود گاه دعا، گاه ثنا
روز احسان چو دهی بار کرم، دست و دلت ای کرم پیشه احسان روش جود شعار