کامروایی

معنی کلمه کامروایی در لغت نامه دهخدا

کامروایی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) تمتع. کامیابی و برخورداری و رسیدن به آرزو. ( ناظم الاطباء ). پیروزی و غلبه و خوشبختی :
شادیش باد وکامروایی و مهتری
پایندگی سعادت و پیوستگی ظفر.فرخی.بی خدمت و بی جهد به نزد ملک شرق
کس را نبود مرتبت و کامروایی.منوچهری.نی ، گوشه و کنجی و کتابی بر عاقل
بهترز بسی گنج و بسی کامروایی.انوری.

معنی کلمه کامروایی در فرهنگ عمید

برخورداری از مراد و مقصود، کامیابی.

معنی کلمه کامروایی در فرهنگ فارسی

رسیدن بارزو و امیال کامیابی مقابل نا کامی : [ ... بزرگ منش بود اندر کامروا یی ] . ( مقدم. شاهنام. ابو منصور عبدالرزاق . هزار. فردوسی )

جملاتی از کاربرد کلمه کامروایی

بی زحمت ایام کند کامروایی تا غیر تو را در دل خودکام نگردد
شهرگشایی که خسروست عجم را کامروایی که داورست اُ‌مم را
راندند بسی کامروایی سلف ما آن دور چو بگذشت گه ماست گه ماست
ملکا بر بخور و کامروایی می‌کن هرگز این مملکت و دولت، یغما نشود
شادیش باد و کامروایی و مهتری پایندگی سعادت و پیوستگی ظفر