کافرکش. [ ف ِ / ف َ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده کافران. آنکه کافران را بکشد : شاه در بر گرفت زاهد را شیر کافرکش مجاهد را.نظامی. کافرکش. [ ف َ ک ُ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین وسکنه آن 39 تن است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
معنی کلمه کافرکش در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه کافران را بکشد قاتل کافران : [ شاه در بر گرفت زاهد را شیر کافر کش مجاهد را ] . ( نظامی ) ده کوچکی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین
جملاتی از کاربرد کلمه کافرکش
شاد باش ای شه کافرکش غازی که فلک جز بداندیش ترا عاجز و حیران نکند