معنی کلمه کافرنعمت در لغت نامه دهخدا
کافر نعمت بسان کافردین است
جهد کن و سعی کن به کشتن کافر.معروفی بلخی ( از امثال و حکم دهخدا ).هرچه به من رسیده بود تمام خوش گشت که این کافرنعمت بی وفا را فروگرفتند. ( تاریخ بیهقی ص 69 ). امیر محمد سجده کرد و گفت که این کافرنعمت بی وفا را فروگرفتند و مراد وی در دنیا بسرآید. ( تاریخ بیهقی ). و طغرل را گفت : «شاد باش ای کافرنعمت از بهر این تو را پروردم ». ( تاریخ بیهقی ص 252 ).
کافرنعمت بسان کافردین است
جهد کن و سعی کن به کشتن کافر.معروفی بلخی ( از امثال و حکم دهخدا ).طایفه ای هستند بر این صفت که بیان کردی قاصرهمت کافرنعمت که ببرند و بنهند و ندهند. ( گلستان ).
تو کافرنعمتی صبحی و گرنه
به خون دل تنعم میتوان کرد.میرصبحی مازندرانی.اگر بر زخم کافرنعمتان باشد گران پیکان
زبان شکر گردد زخم ما را در دهان پیکان.صائب.