کافر نعمتی

معنی کلمه کافر نعمتی در لغت نامه دهخدا

کافرنعمتی. [ ف ِ / ف َ ن ِ م َ ] ( حامص مرکب ) ناسپاسی و نمک بحرامی. ( ناظم الاطباء ). عمل کافرنعمت. حق ناشناسی. کفران نعمت : این پاداش کافرنعمتی است که با ملک ارسلان کرده. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

معنی کلمه کافر نعمتی در فرهنگ فارسی

نا سپاسی حق نا شناسی نمک بحرامی : [ این پاداش کافر نعمتی است که باملک ارسلان کرده ] . ( ذخیر. خوا رزمشاهی )

جملاتی از کاربرد کلمه کافر نعمتی

ازمیان زنار کافر نعمتی راباز کن تافلک چون بندگان در خدمتت بنددکمر
شکوه از راه درشت عشق کافر نعمتی است من ز خارش فیض بوی پیرهن برداشتم
تو احسان دیدی و کفران نمودی به کافر نعمتی طغیان نمودی
سوختی چون در غم او، شکوه کافر نعمتی است داغهای سینه را مهر لب اظهار کن
یوسف از مصر غریبی شکوه کافر نعمتی است یادداری جامه خود کرده بودی چاه را!
بی خودی مفتاح قفل بستهٔ دل بود شکوه از مستی مکن مکن هشیار کافر نعمتی است
بر سر خوان عطای ذوالمنن نیست کافر نعمتی بدتر ز زن
بر درخوان عطای ذوالمنن نیست کافر نعمتی بدتر ز زن
‏ منکه جویا از خیالش در بهشت افتاده ام آرزو کردن وصال یار کافر نعمتی است
شکوه کردن از حیات تلخ، کافر نعمتی است خواب را شیرینی افسانه سنگین می‌کند