کاغذین

معنی کلمه کاغذین در لغت نامه دهخدا

کاغذین. [ غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کاغذ و هر چیز ساخته شده از کاغذ. ( ناظم الاطباء ). کاغذی :
همچو دف کاغذینش پیراهن
همچو چنگش پلاس بین شلوار.خاقانی.- کاغذین سد ؛ سد نااستوار. سدی که بنای آن استوار نباشد چنانکه گویی از کاغذ ساخته شده :
زن رومی آید کند کاغذین سد
که از هندی آهن بنائی نیابی.خاقانی ( دیوان ، چ عبدالرسولی ص 448 ).- کاغذین طناب ؛ طناب سست و بی دوام :
دیوانه طناب کاغذین ندرد
چونانکه تو صف آهنین دری.منوچهری.

معنی کلمه کاغذین در فرهنگ فارسی

منسوب به کاغذ کاغذی . ۲ - هر چیز ساخته از کاغذ . ۳ - کاغذین جامه .

جملاتی از کاربرد کلمه کاغذین

ز اوراق علم ای مدعی تا اوج عرفان چون بری گرچه ز پر کاغذین بر خویش بالی بسته‌ای
یک روز بود مرز وطن کاغذین حصار امروز مرزها همه روئینه پیکر است
از رشک تو، کاغذین کنم پیراهن تا سایهٔ تو نگرددت پیرامن
جامه او ساخته‌ام کاغذین داد زنان راست لباس اینچنین
غیر دود دل چه خیزد از کلام آتشین؟ در زمین کاغذین تخم شرار افشانده ایم
به بال کاغذین شد مرغ جود از هر طرف پران تو را بهر عطا هرگاه کلک اندر بنان آمد
سد سکندرش سپر کاغذین بود بیچاره ای که تیر فضا را نشانه است
چوهر خط دادخواه از شهر چین بود ازان پیراهنِ او کاغذین بود
با عقل آنچه باده گلرنگ می کند با کاغذین سپر نکند ناوک شهاب
از انگهی که برآمد خط تو گرد عذار بسا کسان که چو خط خانه کاغذین کردند