معنی کلمه کاسف در لغت نامه دهخدا
کاسف. [ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوه پایه بخش بردسکن شهرستان کاشمر، واقع در 25هزارگزی شمال باختری بردسکن. و 15هزارگزی شمال شوسه عمومی بردسکن. کوهستانی و گرمسیر و دارای 841 تن سکنه است. رودخانه و چشمه دارد. محصول آن غلات و تریاک و بنشن و میوه جات و گردو و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. مزارع روی مر، گاودوس ، پس کمر، سلک بالا پائین ، روظریف ، چاه نی ، قزلر، زبر، عنبرستان و شیر برجزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).