کازرانی. [ زِ نی ی ] ( ص نسبی ) به کازران. رجوع به کازران شود. کازرانی. [ زِ ] ( اِخ ) عبداللطیف در کازران تولد یافت و مقیم نجف بود. او راست : مقدمه مرآة الانوارو مشکوة الاسرار. ( معجم المطبوعات ج 2 ستون 1538 ).
معنی کلمه کازرانی در فرهنگ فارسی
او راست مقدمه مر آه الانوار و مشکوه الاسرار
جملاتی از کاربرد کلمه کازرانی
در همین سال یاس در فیلم برنا کازرانی به نام رعد، یک داستان زنانه به ایفای نقش پرداخت و خوانندگی رپ تیتراژ پایانی فیلم را نیز بر عهده داشت.