کاریده

معنی کلمه کاریده در لغت نامه دهخدا

کاریده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) کاشته و زراعت کرده.
- امثال :
بلکه من کاریده بودم ، بلکه شتر تو هم چریده بود ( شتر ساربانی در زمین بایر مردی یزدی چرا میکرد. مرد یزدی چوب برداشت و شتر را بزدن گرفت ساربان گفت چرا میزنی در این زمین که چیزی نکاشته ای گفت... ).

معنی کلمه کاریده در فرهنگ عمید

کاشته شده.

معنی کلمه کاریده در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کار آزموده مجرب کار کشته : [ ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کار کرده ردان ] . ۲ - جنگ دیده جنگ آزموده : [ بیاورد لشکرده و دو هزار جهاندیده و کار کرده سوار ] . ۳ - مستعمل کهنه .

جملاتی از کاربرد کلمه کاریده

ناله ها در کشت جان کاریده است تا نوای یک اذان بالیده است