کاروانگه

معنی کلمه کاروانگه در لغت نامه دهخدا

کاروانگه. [ کارْ / رِ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) کاروانگاه. خان. کاروانسرا :
چرا دل بر این کاروانگه نهیم
که یاران برفتند و ما در رهیم.سعدی ( بوستان ).

معنی کلمه کاروانگه در فرهنگ فارسی

کاروانسرا
( اسم ) کار وانگاه : [ چرا دل بر این کار وانگه نهیم که یاران برفتند و مادر رهیم ] . ( بوستان )

جملاتی از کاربرد کلمه کاروانگه

ندانی که ویران شود کاروانگه چو برخیزد آمد شد کاروانی
چرا دل بر این کاروانگه نهیم که یاران برفتند و ما بر رهیم
چرا دل بر این کاروانگه نهیم؟ که یاران برفتند و ما بر رهیم