کارخانه داری

معنی کلمه کارخانه داری در لغت نامه دهخدا

کارخانه داری. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) عمل کارخانه دار. اداره کارخانه.

معنی کلمه کارخانه داری در فرهنگ فارسی

اداره کارخانه، شغل کار خانهدار مدیریت کار خانه .

جملاتی از کاربرد کلمه کارخانه داری

کارلو فرزند کارخانه داری بود به نام «آِلساندرو پِدِرسُلی». او در سال ۱۹۳۶ وارد دبستان شد و پس از پایان دبیرستان با بهترین معدل، در سال ۱۹۴۶ به تحصیل در رشته شیمی در دانشگاه رم پرداخت. خانواده او پس از بمباران کارخانه پدرش طی جنگ جهانی دوم به رم که بخاطر وجود واتیکان امن‌ترین شهر ایتالیا محسوب می‌شد نقل مکان کرد و پس از مدتی (سال ۱۹۴۷) تصمیم گرفتند به برزیل در آمریکای جنوبی مهاجرت کنند. کارلو که مجبور به ترک تحصیل شده بود در برزیل به کارگری پرداخت.