کارجو

معنی کلمه کارجو در لغت نامه دهخدا

کارجو. ( نف مرکب ) رجوع به کارجوی شود.

معنی کلمه کارجو در فرهنگ عمید

۱. کارجوینده، جویای کار، آن که جویای شغلی است.
۲. (اسم، صفت ) [مجاز] مٲمور، خبردهنده.

جملاتی از کاربرد کلمه کارجو

کسی کاو مرد جای و چیزش که راست؟ که شد کارجو بنده با شاه راست