کار کنی

معنی کلمه کار کنی در لغت نامه دهخدا

کارکنی. [ ک ُ ] ( حامص مرکب ) عمل و منصب کارکن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عامل شود.

معنی کلمه کار کنی در فرهنگ فارسی

عمل و کیفیت کار کن

جملاتی از کاربرد کلمه کار کنی

جز کار کنی به دین ازینجا بیرون نشود عزیز و مستور
آبم من، ار بخار شوم در چمن، خوش است سنگی تو، گر که کار کنی بشکنی رواست
و رسول (ص) گفت، «دور باشید از بخل که آن که قوم که پیش از شما بوده اند به بخل هلاک شدند و بخل ایشان را بر آن داشت تا خونها بریختند و حرام را حلال داشتند». و گفت، «سه چیز مهلک است بخل چون مطاع بود یعنی تو به فرمان وی کار کنی و با وی خلاف نکنی و هوای باطل که از پی آن فرا شوی و عُجب مرد به خویشتن».
صد بلعجبی دانی کابلیس نداند آن ما را چو زبون بینی در کار کنی حالی
نوحه کنی نوحه کنی مرده دل زنده شود کار کنی کار کنی جان تو این کاره شود
خود یک کلمه است جمله پند است تُرا گر کار کنی یکی، پسند است تُرا
نصیحت از دشمن پذیرفتن خطاست ولیکن شنیدن رواست تا به خلاف آن کار کنی که آن عین صواب است.
ترا رفت باید سرانجام کار کنی رزم و زاختر شوی کامکار
گر کار کنی عزیز باشی فردا که دهند مزد مزدور
لزنردر رویال رامبل ۲۰۱۷ شروعی طوفانی داشت اما با ورود گلد برگ به رینگ پس از درگیری با او توسط گلدبرگ حذف شد، دلیل درگیری آنها این بود که گلدبرگ مربی قدیمی لزنر بود ولی پاول هیمن به لزنر می‌گفت: گلدبرگ هیچ کاری برای تو نکرده و اگر با او کار کنی دیگر طرفداری نداری، که لزنر هم به حرف او گوش کرد و گلدبرگ هم گفت:من اگر شاگرد قدیمی خودم را نتوانم ببرم دیگر گلدبرگ نیستم، که وی در شوی راو از گلدبرگ آخرین مبارزه را در رسلمنیای ۳۳ خواست که گلدبرگ در پاسخ به این مبارزه ان راقبول کرد
گر یک شکر از لعلت در کار کنی حالی صد کافر منکر را دین‌دار کنی حالی