کار و کیایی. [ رُ ]( حامص مرکب ) کارکیایی. پادشاهی. امیری : طاقت آن کار و کیایی نداشت کز غم کار تو رهایی نداشت.نظامی.چو وقت آن نماند پادشایی بکاری نامد آن کار و کیایی.نظامی.ملک بدین کار و کیایی تراست سینه کن این سینه گشایی تراست.نظامی.
معنی کلمه کار و کیایی در فرهنگ فارسی
امیری پادشاهی کیایی : [ چو وقت آن نماند پادشاهی بکاری ناید آن کار و کیایی ] . ( نظامی )
جملاتی از کاربرد کلمه کار و کیایی
قمر با این همه کار و کیایی بود هر مه شبی بیروشنایی