کار راندن

معنی کلمه کار راندن در لغت نامه دهخدا

کار راندن. [ دَ ] ( مص مرکب ) سوق کار. انجام دادن آن. اداره کردن شغل.

معنی کلمه کار راندن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) انجام دادن کاری را .
سوق کار

جملاتی از کاربرد کلمه کار راندن

وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ و او خداوند است نیست خدایی جز زو هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولی‌ وَ الْآخِرَةِ او راست سزاواری و هو نامی بخدایی درین جهان و در آن جهان‌ وَ لَهُ الْحُکْمُ و او راست کار برگزاردن و نهاد نهادن و کار راندن وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۷۰) و همه را می با او خواهند برد.
قوله تعالی: قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ این افتتاحی دیگر است ذکر قصّه وقعه احد را، و تعزیت است دلهای مؤمنان را. میگوید: پیش از شما در جهان سنّتها بود، یعنی: سنن الأیّام فی تداولها، عادتها و خویهای روزگار در حال گردی و روزگردی میان جهانیان، بنیک و بد، گاه شادی و گاه اندوه، گاه راحت و گاه محنت، گاه آسانی و گاه شدّت. و اگر خواهی اضافت سنّت به اللَّه بری، یعنی سنن اللَّه فی خلقه. میگوید: پیش از شما بود در جهان سنّتها و نهادهای اللَّه در کار راندن میان جهانیان، گاه آزمودن اهل حق بدولت اهل باطل، و دولت بازگردانیدن از اهل باطل با اهل حق، و آخر بعاقبت پیروزی اهل حق بر اهل باطل.
«قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا» بگوی اللَّه تعالی داناتر دانائیست بآن درنگ که ایشان کردند، «لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» او راست دانش ناپیداها در آسمان و زمین، «أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ» چه بینایی که اوست و چه شنوایی، «ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ» نیست ایشان را جز ازو خداوندی و نه یاری، «وَ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً (۲۶)» و در کار راندن خود از ایشان هیچ انباز نگیرد.
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ و خدایی دیگر مخوان با اللَّه لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست هیچ خدایی مگر او کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ هر چیز نیست شدنی است مگر او که خدای است با آن وجه باقی لَهُ الْحُکْمُ او را است کار راندن وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۸۸) و شما را همه با او خواهند برد.