ژیلبر

معنی کلمه ژیلبر در لغت نامه دهخدا

ژیلبر. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( قدیس ) نام راهبی متولد در اُوِرنی در حدود سال 1060 و متوفی بسال 1152 م. وی در جنگهای صلیبی همراه لوئی هفتم بود. ذکران او هفتم ژوئن است.
ژیلبر. [ ب ِ ] ( اِخ ) نیکلا ژزف لورن. نام شاعر فکاهی فرانسوی. مولد فن تنی -لو-شاتو ( وُژ ) . وی در هتل دیو ( پاریس ) بر اثر سقوط از اسب درگذشت ( 1751-1780 م. ). قطعات وداعیه او از زندگی مشهور است.

معنی کلمه ژیلبر در فرهنگ فارسی

شاعر فکاهی فرانسوی (و.فونتنوا-لو- شاتو ۱۷۵۱- ف.هتل دیو ۱۷۸٠م. ) وی گوینده هجویات و مراثی است . ژیلبر بر اثر سقوط از اسب در گذشت .
نام شاعر و فکاهی فرانسوی . مولد فن تنی - لو - شاتو . وی در هتل دیو بر اثر سقوط از اسب در گذشت .

جملاتی از کاربرد کلمه ژیلبر

باردو سر فیلم با ژان لویی ترنتینیان (که در آن زمان با استفان اودران ازدواج کرده بود) قبل از جداییش از وادیم رابطه داشت؛ که دو سال با هم زندگی کردند. رابطه آن دو به خاطر غیبت‌های ترنتینیان به علت خدمت سربازی و ماجرای باردو با ژیلبر بکو موسیقیدان، بغرنج تر شد و سرانجام به جدایی انجامید.