ژاکوبنیسم
معنی کلمه ژاکوبنیسم در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ژاکوبنیسم
انقلاب منفعل یک بازسازماندهی تدریجی اما مستمر دولت و اقتصاد به منظور حفظ قدرت نخبگان از طریق ترکیب کردن و خنثیسازی قدرت گروههای متخاصم به صورت تغییر شکل آنها به شرکا را توضیح میدهد که همۀ اینها بدون فائق آمدن بر تناقضات اجتماعی بنیادی صورت میگیرد. گرامشی استدلال میکند که هنگامی که یک گروه اجتماعی فاقد قدرت برای به وجود آوردن هژمونی است، به جای آن راهی را انتخاب میکند منافع و نیازهای آن «به صورت قانونی، به شیوهای رفرمیستی در دوز کم ارضا شود، به روشی که امکان حفظ موقعیت سیاسی و اقتصادی طبقۀ حاکمۀ کهنه وجود داشته باشد.» این امر «از ورود تودههای مردمی به تجربۀ سیاسی دورانی مشابه با آنچه که در فرانسه در سالهای ژاکوبنیسم رخ داد جلوگیری میکند.»