ژاژیدن

معنی کلمه ژاژیدن در لغت نامه دهخدا

ژاژیدن. [ دَ ] ( مص ) ژاژ خائیدن. هرزه گفتن. ( کذا فی تحفة السعادة ) :
خواری از او بس بود آن کت کند
رنجه به ژاژیدن بسیار خویش.ناصرخسرو.شعر ژاژیدن لهاشم تست
علک خائیدن لهاشم خر.سوزنی.|| نشخوار کردن. || عوعو کردن مثل سگ. ( آنندراج ).

معنی کلمه ژاژیدن در فرهنگ عمید

ژاژ خاییدن، هرزه درایی کردن، یاوه سرایی کردن: خواری از او بس بُوَد آن کت کند / رنجه به ژاژیدن بسیار خویش (ناصرخسرو: ۱۷۸ ).

جملاتی از کاربرد کلمه ژاژیدن

خواری ازو بس بود آنکه‌ت کند رنجه به ژاژیدن بسیار خویش