چکانش

معنی کلمه چکانش در فرهنگستان زبان و ادب

{infusion} [پزشکی] تزریق قطره ای ماده ای مانند محلول نمکی یا قندی به سیاهرگ یا بافت

جملاتی از کاربرد کلمه چکانش

گرفته ام به سخن لعل می چکانش را به خون توبه چرا نشکنم خمار امروز؟
از تاب شرار می بر چهره چکانش خوی خوی، رشحه ای از رخ، هی بر جیب و گریبانش
بر سر آتش غم سوخت کباب جگرم گوئیا بر دل خونابه چکانش بستند