معنی کلمه چوب کاری در لغت نامه دهخدا
کی ز صندل به شود درد سرم
ناصحا این چوبکاری واگذار.صائب ( از آنندراج ).بچوب رمزی از صنعت نگاری
زبان صنعتش در چوبکاری.محسن تأثیر ( از آنندراج ).|| بمجاز،کسی را شرمنده کردن. فلان تعریف احسان مرا کرد گفتم مرا چوبکاری میکنی. ( فرهنگ نظام ). شرمسار کردن با انعام و اکرام. ( یادداشت مؤلف ).