چله نشین

معنی کلمه چله نشین در لغت نامه دهخدا

چله نشین. [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ن ِ ] ( نف مرکب ) چلّه نشیننده. کسی که در چله خانه می نشیند و روزه داشته ریاضت می کشد. ( ناظم الاطباء ). آن کس که چهل روز به ریاضت و عبادت نشیند. مرتاضی که چهل روز ترک حیوانی کند. معتکف چله. آنکه در گوشه خلوت به شرایط و آداب چله نشستن عمل کند.آن کس که در کار چله داشتن و چله نشستن است. مرتاض یا زاهد یا درویش چله گیر. || به معنی مطلق گوشه گیر و منزوی و معتکف. هرکس که در محلی گوشه گیرد و اعتکاف گزیند :
چون دل من به دوستی چله نشین دیر شد
طاعت و زاهدی خود زیر ستانه یافتم.عطار.|| به اصطلاح لوطیان ، آلت تناسل. ( آنندراج ). به اصطلاح لوطیان ،نره. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه چله نشین در فرهنگ عمید

ویژگی کسی که در گوشه ای بنشیند و مشغول عبادت و ریاضت چهل روزه شود.

معنی کلمه چله نشین در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که در چله خانه نشیند و ریاضت کند. ۲ - گوشه گیر منزوی معتکف. ۳ - ( اصطلاح لوطیان ) آلت تناسل مرد نره .

جملاتی از کاربرد کلمه چله نشین

گر منتظر وعده دیدار کلیمی ای چله نشین وعده میقات برآمد
بکنج ده من سی روزه، مست رسوا را زمانه چله نشین کرده است چون زهاد
ز شیخ چله نشین دور باش و چله وی که هست چله وی سردتر ز چله دی
در حلقه زلف تو دلی چله نشین داشت دیوانه که اقبال رسا زیر نگین داشت
گذری بر دل سودازده ی ما نکند در کمانخانه مگر چله نشین شد تیرش