جملاتی از کاربرد کلمه چشم پوشیده
افکنده بر موافق او عیش بهر چشم پوشیده از مخالف او عزّ و جاه روی
دست برداشته ام، از زر و سیم چشم پوشیده ام، از مال و منال
در مقامی که تماشا اثر بیرنگیست چشم پوشیده به معنی همه را میبیند
مهر بر لب زده چون غنچه و رنگین سخنند چشم پوشیده و صدگونه تماشا دارند
چون عابد پر حیله به صد مکر و فن آن چشم پوشیده به گوشه محراب گرفته است
وقت مردن بود شبلی بیقرار چشم پوشیده دلی پرانتظار
با حیا گل نتوان چید ز خوبان صائب چشم پوشیده ز بستان چه تواند دریافت؟
کیست بی پرده به خورشید نظر باز کند؟ چشم پوشیده ما حجت پیدایی توست
همه پا کشیده ز راه هوا همه چشم پوشیده از ماسوا
هرآنکس می عشق نوشیده است زجان و جهان چشم پوشیده است