چشم نهاده
معنی کلمه چشم نهاده در فرهنگ عمید
۲. آن که پیوسته به کسی یا چیزی نگاه کند.
معنی کلمه چشم نهاده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه چشم نهاده
قافله ی ما شده مهمان تو چشم نهاده همه بر خوان تو
ز آرزوی تو بشهر تو فراوان لعنت گوشها سوی ره و چشم نهاده بر در
گشاده نرگسِ رعنا ز حسرت آب از چشم نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ
راست چو مرغی شده در دام او چشم نهاده به سر بام او
بر نقد زن ای دوست که محبوب تو نقدست ای چشم نهاده همه بر بوک و مگر بر
اقبال کف پای تو بر چشم نهاده اندر طمعی که سرش از لطف بخاری
او چشم نهاده کان کیانند سرمایه سود یا زیانند