چشش

معنی کلمه چشش در لغت نامه دهخدا

چشش. [ چ َ ش ِ ] ( اِمص ) چشیدن. ( ناظم الاطباء ). عمل چشیدن. مزه کردن. آزمودن طعم چیزی. || ( اِ ) ذائقه و طعم. ( ناظم الاطباء ). ذوق. ( ربنجنی ). چشائی. چشایی :
پارسی گوییم ، یعنی این کشش
زان طرف آمد که آمد آن چشش.مولوی.رجوع به چشایی شود.

معنی کلمه چشش در فرهنگ عمید

۱. چشیدن.
۲. [مجاز] لذت بردن.

معنی کلمه چشش در فرهنگ فارسی

چشیدن
۱ - ( مصدر ) عمل چشیدن مزه کردن . ۲ - ( اسم ) طعم . ۳ - چشایی ذوق .

جملاتی از کاربرد کلمه چشش

چندین چشش از بهر چه؟ تا جان تلخت خوش شود چندین کشش از بهر چه؟ تا دررسی در اولیا
کوشش از تن طلب کشش از جان جوشش از عشق دان چشش ز ایمان
کوشش از تن کشش ز جان خیزد چشش از ترک این و آن خیزد
بی‌روش روی پرورش نبود کاین کشش نبود آن چشش نبود
زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا
اوّلت کوشش آخرت کشش است از برون چاره از درون چشش است
زهر آمد انتظار اندر چشش دایما در مرگ باشی زان روش