چسباننده

معنی کلمه چسباننده در فرهنگ عمید

کسی که دو چیز را به یکدیگر بچسباند.

معنی کلمه چسباننده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- کسی که دو چیز را بهم چسباند. ۲- میل دهنده منحرف سازنده .

جملاتی از کاربرد کلمه چسباننده

مخلوطی از یک یا چند چسباننده معدنی، سنگدانه، آب و گاهی مواد افزونه یا افزودنی که در اندودکاری بیرونی یا داخلی استفاده می‌شود.
گچ و آهک زنده (کلسیم اکسید)به عنوان ماده چسباننده استفاده می شد. استفاده از گرد و غبارهای آتشفشانی که پوزولانا یا "شن گودال" نامیده می‌شوند، از جایی که می‌توانستند به دست بیاورند، مطلوب ومورد علاقه بوده است. پوزولانا بتن را نسبت به بتن امروزی در برابر آب نمک مقاوم تر می سازد. ملات دارای پوزولانا محتوی درصد بالایی از آلومینا و سیلیس بود.
سطح زیادی از درون قلعه با سفال‌های نخودی رنگ پوشانده شده که ضخیم و دارای خطوط موازی و هندسی کنده شده هستند و شن به عنوان ماده چسباننده در آن‌ها به کار رفته‌است. تاریخ این سفال‌ها بیشتر به قرون اولیه اسلامی بازمی‌گردد. از نظر قدمت و کاربرد، این مکان را می‌توان با قلعه‌هایی به همین نام در ارتفاعات فراشبند، فیروزآباد، قیر، استهبان، چکاب کربال مقایسه نمود.
یک نوع ملات از ماسه و سیمان تشکیل شده که با درصد مشخصی با آب مخلوط می‌شود و جهت اندودکاری با وسایلی چون کمچه و ماله مورد استفاده قرار می‌گیرد، هر ملات حداقل شامل ۳ ماده است یکی از این سه ماده، مادهٔ پرکننده دوم مادهٔ چسباننده و سومی آب است.