معنی کلمه چرش در لغت نامه دهخدا
چرش. [ چ َ رِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از چریدن. چرا. چریدن. ( ناظم الاطباء ). || علف دادن. ( فرهنگ شعوری ). || ( اِ ) چاشنی و مزه. ( ناظم الاطباء ).
چرش. [ چ ِ رِ ] ( اِ ) ( در بعضی لهجه ها ) چریش.سریش. سرش. نوعی ماده چسبناک. رجوع به چریش شود.