چرخ سر
جملاتی از کاربرد کلمه چرخ سر
تا زلف تو کرد در غم آغشته مرا گم شد ز جفای چرخ سر رشته مرا
ز مستی برآورده بر چرخ سر نهاده سر اندر پی یکدگر
تا چند جان بود به جهان پای در وحل؟ تا کی کسی کمی کند از چرخ سر زباد؟!
چو سیم روان برزد از چرخ سر برآن سیم خورشید بر ریخت زر
هرگز ناراست جز از بهر تو چرخ سر خویش به دُر خوشاب
به اثرط چنین گفت کز چرخ سر اگر بگذرانی، سزد زین پسر
ناتوان شکل کرد بالش چرخ سر ز بالین قیروان برداشت
صائب به گرد خود نکنی تا سفر چو چرخ سر تا به پای دیده بینا نمی شوی
چون قضا بیرون کند از چرخ سر عاقلان گردند جمله کور و کر
خاقان کمال دولت ، آن خسروی که اوست چون شمس نور گستر و چون چرخ سر فراز