چرا کردن

معنی کلمه چرا کردن در لغت نامه دهخدا

چرا کردن. [ چ َ ک َدَ ] ( مص مرکب ) چریدن. سبزه و گیاه از زمین با دندان بریدن و خوردن ستور در حال رفتن. علف خوردن چارپایان گیاه خوار در چراگاه. راه رفتن و گیاه کندن و خوردن ستوران در مراتع. ارتعاء. رتاع. سَرح :
چرا همی نچمم تا کند چرا تن من
که نیز تا نچمم کار من نگیرد چم.رودکی.گل عارضی و لاله رخی ای رنگار من
در مرغزار آن گل و لاله چرا کنم.مسعودسعد.چون مشک چین تو داری ز آهوی چین مپرس
آهو بچین بهست که سنبل چرا کند.خاقانی.ذوق سخنهای من اصل شفای دل است
زانکه کنم نحل وار از گل معنی چرا.سیف اسفرنگی.نک بپرّانیده ای مرغ مرا
در چراگاه ستم کم کن چرا.مولوی.پهلوی تن ضعیف بود پشت دل قوی
صیدی که در ریاض ریاضت چرا کند.سعدی.

معنی کلمه چرا کردن در فرهنگ فارسی

چریدن . سبزه و گیاه از زمین با دندان بریدن و خرودن ستور در حال رفتن . علف خوردن چارپایان گیاه خوار در چراگاه .

جملاتی از کاربرد کلمه چرا کردن

و گفت: گوسفند از آدمی آگاهتر است از آنکه بانگ شبان او را از چرا کردن باز دارد و آدمی را سخن خدای از مراد خویش باز نمی‌دارد.