چاوشان

معنی کلمه چاوشان در لغت نامه دهخدا

چاوشان. [ وُ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت پائین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، که در 7 هزارگزی باختر کرمانشاه و 3 هزارگزی شمال شوسه کرمانشاه بشاه آباد واقع شده ، تپه ماهور و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات دیم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. در تابستان از طریق چشمه سینه اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

جملاتی از کاربرد کلمه چاوشان

خلیل از خیل‌تاشان سپاهش کلیم از چاوشان بارگاهش
صدای چاوشان مردن آیو بگوش آوازهٔ جان کندن آیو
بدان سوی جهان گر گوش داری چه چاوشان جانندش منادی!
مریخ سلاح چاوشان تو برد گوی تو زحل به پاسبانی سپرد
از بلا و فتنه ترسی، چشم در خوبان منه بیم چاوشان کنی، در یوزه از سلطان مخواه
خسرو اگر غمت خورد ناله بس است خدمتش واجب چاوشان دهند از پی های و هوی را
بلرزد از نفس چاوشان در گاه باد چهار حد وجود از صدای نفخه صور
و باش تا فردای قیامت که گویند: ای مقرّبان درگاه و ای چاوشان بارگاه عزّت! دست ابو بکر گیرید و او را در سراپرده زنبوری و قدس الهی آرید تا لطف جمال ما دیده اشتیاق صدق او را این توتیا درکشد که: یتجلی الرّحمن للنّاس عامّة و لابی بکر خاصّة.
خروش چاوشان از در برآمد سر خوبان روم از در درآمد
فرشته نعره زنان پیش او چو چاوشان فلک سجودکنان پیش او به چشم و به سر