چاهیدن

معنی کلمه چاهیدن در لغت نامه دهخدا

چاهیدن. [ دَ ]( مص ) زکام شدن. دچار سرماخوردگی شدن. سرما خوردن. احساس سرما کردن. ( ناظم الاطباء ). سردشدن :
دل من ز خود بسکه چاهیده است
مگر گرمی از ثعلبش دیده است.وحید ( در تعریف ثعلب فروش از آنندراج ).شدم بمدرس و چاهید فوق دین سر و مغزم
ز بس بگوش سخنهای سرد میرود آنجا.ملا فوقی یزدی ( از آنندراج ).|| سرد شدن دندان بخوردن تگرگ یا آب که بغایت سرد باشد. ( آنندراج ). || بهم خوردن دندانها از اثر سرما. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه چاهیدن در فرهنگ عمید

= چاییدن

معنی کلمه چاهیدن در فرهنگ فارسی

زکام شدن ٠ دچار سرما خوردگی شدن ٠ سرما خوردن ٠ احساس سرما کردن ٠

جملاتی از کاربرد کلمه چاهیدن

ابر پیدا گشت و باریدن گرفت جامه اش تر گشت و چاهیدن گرفت