چاه زنخدان

معنی کلمه چاه زنخدان در لغت نامه دهخدا

چاه زنخدان. [ هَِ زَ ن َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چاه ذقن و چاه زنخ و چاه غبغب. ( آنندراج ). چاه زنخ. گودی چانه. ( ناظم الاطباء ). چاه ذقن و چاه زنخ. ( فرهنگ نظام ). گو زنخ. گوی که در زنخ بعضی خوبان باشد. فرورفتگی کوچکی که در زنخ بعضی خوبرویان است :
ای دل گر از آن چاه زنخدان بدرآیی
هر جا که روی زود پشیمان بدرآیی.حافظ.ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آبروی خوبی از چاه زنخدان شما.حافظ.یوسف من زیر لب تا کی گذاری خال هند
این کبوتر در خور چاه زنخدان تو نیست.صائب ( از آنندراج ).رجوع به چاه ذقن ، چاه زنخ و چاه غبغب شود.

معنی کلمه چاه زنخدان در فرهنگ فارسی

چاه ذقن و چاه زنخ و چاه غبغب . چاه زنخ . گودی چانه . چاه ذقن و چاه زنخ .

جملاتی از کاربرد کلمه چاه زنخدان

جان ما تاب زهر زلف پریشان نخورد دل ما آب ز هر چاه زنخدان نخورد
گاه در چاه زنخدان نگار ختنست گاه در حلقه زلفین نگار چگلست
زلف از کنار چاه زنخدان مگیر باز بگذار دستگیری افتاده‌ها کند
خوش است چاه زنخدان و زلف چون رسن تو تبارک الله از این چاه و این رسن که تو داری
با چشم شوخ و چاه زنخدان ساده‌ات هم وهم کورچشمی و هم عقل ساده‌ای
رسن زلف پی حیله درآویخته اند جز دل تشنه از آن چاه زنخدان مطلب
گفتم از چیست که یوسف صفتان در خطرند گفت کاندر ره دل چاه زنخدان منست
پیش عیسی‌دم چه زمزم صلیب دلو چرخ سرنگون بی‌آب چون چاه زنخدان آمده
صائب به غیر چاه زنخدان یار نیست راز مرا گر از همه آفاق محرمی است
قبله زنده دلان غنچه خندان تو بس زمزم سوختگان چاه زنخدان تو بس