چاشتگاه فراخ

معنی کلمه چاشتگاه فراخ در لغت نامه دهخدا

چاشتگاه فراخ. [ هَِ ف َ ]( اِ مرکب ) چاشت فراخ. نزدیک ظهر. اندک زمانی از هنگام چاشت گذشته : هر روز حاجب بزرگ علی برنشستی و بصحرا آمدی و بایستادی و اعیان و محتشمان درگاه...جمله بیامدندی و سوار بایستادندی و تا چاشتگاه فراخ حدیث کردندی. ( تاریخ بیهقی ). امیر چاشتگاه فراخ برنشست. ( تاریخ بیهقی ). و رجوع به چاشت فراخ شود.

معنی کلمه چاشتگاه فراخ در فرهنگ فارسی

چاشت فراخ . نزدیک ظهر . اندک زمانی از هنگام چاشت گذشته .

جملاتی از کاربرد کلمه چاشتگاه فراخ

از چاشت به چم خوراکی میانهٔ روز واژگان چاشتگاه به چم هنگام چاشت، هنگام خوردن چاشت و همچنین آمیغِ جاشتگاه فراخ به چم اندک زمانی از هنگام چاشت گذشته، نزدیک نیمروز، ساخته شده‌اند. چاشتگاه فراخ را نیز چاشتِ فراخ گویند که در دومی چاشت به چم نیمهٔ‌روز است. واژگان چاشتگاه و چاشتگاه فراخ در روستاهای خراسان، به‌ویژه خراسان اباخترین پرکاربرد است.
بیهقی نیز این دو واژه را بسیار بکار برده‌است: و در چاشتگاه خواجه گفت زندگانی خداوند دراز باد شرط آن است که وقت گل ساتگینی خورند که مهمانی است چهل روزه (تاریخ بیهقی). وقت چاشتگاه آواز کوس و طبل و بوق بخاست که تاش فراش امروز حرکت می‌کرد (تاریخ بیهقی). هر روز حاجب بزرگ علی برنشستی و بصحرا آمدی و بایستادی و اعیان و محتشمان درگاه … جمله بیامدندی و سوار بایستادندی و تا چاشتگاه فراخ حدیث کردندی (تاریخ بیهقی). امیر چاشتگاه فراخ برنشست (تاریخ بیهقی).
پس گفت: این مهم‌تر از آن است که یک ساعت بدین فرو توان گذاشت‌، امیر را آگاه باید کرد. بونصر گفت: همه شب شراب خورده است تا چاشتگاه فراخ و نشاط خواب‌ کرده است. گفت: چه جایگاه خواب است؟! آگاه باید کرد و گفت که شغلی مهمّ افتاده است، تا بیدار کنند.