معنی کلمه چاش در لغت نامه دهخدا
از زمین دل من چاش ثنا برگیری
ز آنکه تخم کرم و احسان کشتن دانی.سوزنی.بر روی زمین ز کشت احسانت
از خرمن ماه بگذرد چاش.سوزنی.مور بر دانه بدان لرزان شود
که ز خرمنهای خوش اعمی بود
میکشد آن دانه ها با حرص و بیم
که نمی بیند چنان چاش کریم.مولوی.گر بهر دم نت بهار و خرمیست
هم چو چاش گل تنت انبار چیست.مولوی.بی سبب مر بحر را بشکافتند
بی زراعت چاش گندم یافتند.مولوی.و رجوع به چاچ شود.