چارخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) یک نوع پارچه. پارچه ای که دارای خطوط صلیبی رنگارنگ باشد. ( ناظم الاطباء ). پارچه ای که دارای نقوش مربعی شکل باشد. پارچه شطرنجی. || هر کس که تجاوز از شأن وحد خود کند. ( ناظم الاطباء ). || دیگ بزرگی که دارای چارخانه باشد. ( ناظم الاطباء ) : نخواهد ماند آخر جاودانه در این نه مطبخ این یک چارخانه.نظامی.
معنی کلمه چارخانه در فرهنگ فارسی
یک نوع پارچه . پارچه ای که دارای خطوط صلیبی رنگارنگ باشد . پارچه ایکه دارای نقوش مربعی شکل باشد . پارچ. شطرنجی . یا هر کس که تجاوز از شان وحد خود کند . یا دیگ بزرگی که دارای چار خانه باشد .
جملاتی از کاربرد کلمه چارخانه
وفد عمرت چو زی وفات شود شاه در چارخانه مات شود
یکایک چو روی و دل دردمند چو دید آنگهی چارخانه بلند
ز لعب دو رخت بر نطع خوبی مه اندر چارخانه شاه ماتست