چارجو

معنی کلمه چارجو در لغت نامه دهخدا

چارجو.( اِ مرکب ) چارجوی. چاره جوی. رجوع به چاره جوی شود.
چارجو. ( اِخ ) نام یکی از معابر جیحون. به مناسبت شهری با همین نام بدانجا، چارجوی. صاحب مرآت البلدان آرد: در سنه نهصد و سی و در مرتبه دوم که عبیداﷲخان اوزبک از ماوراءالنهر بقصد تسخیر خراسان از معبر چارجوی جیحون عبور نموده بمرو آمد و ازمرو بجانب مشهد مقدس رانده این شهر را محاصره کرد وبحیطه تصرف درآورد و از آنجابه استراباد تاخت و بعد بطرف بلخ معاودت نمود. ( مرآت البلدان ج 4 ص 44 ).

معنی کلمه چارجو در فرهنگ فارسی

نام یکی از معابر جیحون . صاحب مر آت البلدان آرد .

معنی کلمه چارجو در دانشنامه آزاد فارسی

چارْجو
(نام سابق: آمُل) مرکز استان لباب۱، در شرق ترکمنستان، نزدیک آمودریا۲ و راه آهن سراسری ماورای خزر۳. در فاصلۀ ۱۰۰کیلومتری جنوب غربی بخارا۴ واقع شده است و ۲۱۳,۵۰۰ نفر جمعیت دارد (۲۰۰۳). پس از عشق آباد، پایتخت، دومین شهر بزرگ ترکمنستان است. این شهر در قرون اول اسلامی چهارراه خراسان و ماوراءالنهر (فرارود) و بزرگ ترین معبر خراسان بزرگ بود و به سبب داشتن آب های روان و مزارع بزرگ از دیگر شهرهای خراسان و ماوراءالنهر متمایز بود. میان چارجو و سرزمین غزان، بیابان بزرگی با آبادی های اندک قرار داشت. با وجود این، چارجو همواره مرکز بزرگ کاروانی و تجاری، و محل مناسبی برای دادوستد بود. امیرتیمور در ۱۳۹۲م/۷۹۵ق این شهر را تصرف کرد. ظاهراً شهر پس از آن چارجو نامیده شد. روس ها در ۱۸۸۴م/۱۳۰۱ق این شهر را تصرف و آن را به راه آهن متصل کردند. چند سال بعد، در ۱۶ کیلومتری این شهر، شهر جدید چارجو را به شیوۀ اروپایی در محلی به نام دیوانه باغ احداث کردند. نام این شهر در سال های حکومت شوروی به کاگانوویچسک تغییر یافت؛ با وجود این، جنبه های بومی قدیمی آن همچنان محفوظ مانده است. چارجو تا دهۀ ۱۹۷۰ از رودبندرهای مهم به شمار می رفت، اما انحراف آب آمودریا برای آبیاری از اهمیت آن به منزلۀ مرکز حمل ونقل کاسته است.
LebapAmu DaryaTrans-Caspian RailwayBukhara

جملاتی از کاربرد کلمه چارجو

ای جان‌ها دیدارجو دل‌ها همه دلدارجو ای برگشاده چارجو در باغ باپهنای تو
عاشقا دو چشم بگشا چارجو در خود ببین جوی آب و جوی خمر و جوی شیر و انگبین
یا ز الم نشرح روان کن چارجو در سینه‌ام جوی آب و جوی خمر و جوی شیر و انگبین