چار صد

معنی کلمه چار صد در لغت نامه دهخدا

چارصد. [ ص َ ] ( عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف چهارصد. رجوع به چهارصد شود.

معنی کلمه چار صد در فرهنگ فارسی

مخفف چهارصد

جملاتی از کاربرد کلمه چار صد

چو در سختی چنین راهی سپردند بهم هر چار صد آنجا بمردند
نیم پشه بر سر دشمن گماشت بر سر او چار صد سالش بداشت
عابدی کز حق سعادت داشت او چار صد ساله عبادت داشت او
دگر چار صد تخته از عود تر که مهر اندرو گیرد و رنگ زر
پسر بشمرد و گفتش ای خداوند هزار و چار صد پیلست در بند
ای هر دل از تو خرم پشت و پناه عالم بنگر دو چار صد غم یک مشت بینوا را
پلنگی که خوانی همی بربری ازان چار صد پوست بد بر سری
مرا سال از چار صد برگذشت به سر بر بسی چرخ گردان بگشت
کرده بود او چار صد پاره کتاب جمله در توحید و در رفع حجاب
ز زر چار صد بار دینار گنج به خروار نقره دوصد بار پنج