چار سال
معنی کلمه چار سال در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه چار سال
چون تو در چار سال خرسندی مردهای را ز فاقه نپسندی
ربع روزی که گفته شد زین پیش از پس چار سال گرد آید
گزین کرد زو بارگی ده هزار همه چار سال از در کارزار
کسی که در ورق بخشش تو ثابت نیست سه چار سال پیاپی به غیر سلمان کیست؟
پس هر چار سال بر اسفند روزی از ربعها بیفزاید
پانصد و بیست و چار سال شدند ملک را خواجه خلق را منعم
وز اصطناع و حمایتش چار سال تمام به کار بودم و فارغ ز قیدگفت و شنید
همی داشتندش چنین چار سال چو شد سیرشیر و بیاگند یال