پهلو نشین

معنی کلمه پهلو نشین در لغت نامه دهخدا

پهلونشین. [ پ َ ن ِ ] ( نف مرکب ) مصاحب و مقرب. ( آنندراج ). یار. همدم :
آیینه دار روی تو شرم و حیا بسست
پهلونشین سرو تو بند قبا بسست.صائب.

معنی کلمه پهلو نشین در فرهنگ عمید

هم نشین، همدم.

معنی کلمه پهلو نشین در فرهنگ فارسی

( صفت ) مصاحب همنشین یار همدم : آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است پهلو نشین سر و تو بند قبا بس است . ( صائب )

جملاتی از کاربرد کلمه پهلو نشین

اگر سپهر به بی حاصلان ندارد لطف نبات بهر چه پهلو نشین بید بود
به لطفم گفت حرف آشنا لیک آن چنان حرفی که من پهلو نشین بودم ولی دشوار فهمیدم
دلنوازش کس نبد، پهلو نشینش کس نبود خنجرش پهلو نشین گردید و، تیرش دلنواز
حیرت آبادی که او پهلو نشین باشد مرا کاش همچون شمع جان در آستین باشد مرا
نآمد به سر کشی تو کس، غیر تیغ و تیر پهلو نشین نگشت کس ات جز سر سنان