جملاتی از کاربرد کلمه پنبه ای
بردار از دهان صراحی تو پنبه را تا دست ساقیت بنهد پنبه ای بداغ
فکر داغ تازه ای می گشت گرد دل مرا پنبه ای گاهی گر از داغ کهن برداشتم
روبکام اندرون زبان درکش که تو چون پنبه ای و نطق آتش
شرح شبهای دراز هجر از زلف است بیش پنبه ای بر لب از آن صبح بنا گوشم گذار
جا در دهان شیشهٔ می می کند به ذوق هر زاهدی که پنبه ای از گوش می کشد