پسنده

معنی کلمه پسنده در لغت نامه دهخدا

پسنده. [ پ َ س َ دَ / دِ ]( ن مف مرخم ) پسندیده. مقبول. مطبوع. مرغوب. خوش آیند.سزاوار. برگزیده. ( برهان قاطع ). مختار :
آن چیست ز کردار پسنده که ترا نیست
آن چیست ز نیکوئی و خوبی که نداری.فرخی.به نیزه هر یک از ایشان ستوده غزنین
به تیر هر یک از ایشان پسنده بلغار.فرخی.پسنده ست با زهد عمّار و بوذر
کند مدح محمود مر عنصری را؟.ناصرخسرو.نیک بخت آنکسی که بنده اوست
در همه کارها پسنده اوست.سنائی.|| نغز. خوب. نیکو. نیک. || ( اِ ) نوعی از کباب و آن قرصهای قیمه باشدکه در روغن بریان کنند و گاهی بی روغن بریان کنند. ( غیاث اللغات ).
پسنده. [ پ َ س َ دِ ] ( اِخ ) نام یکی از دیه های تنکابن مازندران. ( مازندران و استرآباد رابینو ص 106 ) .

معنی کلمه پسنده در فرهنگ عمید

پسندیده: آن چیست ز کردار پسنده که تو را نیست / آن چیست ز نیکویی و خوبی که نداری (فرخی: ۳۷۶ حاشیه ).

معنی کلمه پسنده در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- پذیرفته مقبول . ۲- خوب نیکو . ۳- نوعی از کباب و آن قرصهای قیمه باشد که در روغن بریان کنند و گاهی بی روغن بریان کنند .
نام یکی از دیهیهای تنکابن مازندران

جملاتی از کاربرد کلمه پسنده

مرا خراسان زآنروی شد پسنده به طبع که کان رادی و فرزانگی خراسان بود
نمایم به تو یک هنر این زمان پسنده بود نزد هر پهلوان
ز بهر عزّت شرعم پسنده منم مر شاه را امروز بنده
در حال حاضر بخشدار مرکزی دیلم خانم حلیمه پسنده است.
یک دو بیت ار بود پسنده شاه بس بود قصه می کنم کوتاه
«قُلْ کَفی‌ بِاللَّهِ شَهِیداً» بگوی پسنده است اللَّه تعالی بگواهی، «بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ» میان من و میان شما، «إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً (۹۶)» که اللَّه تعالی بر بندگان خویش داناست و بینا.
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ یاد داری که میگفتی مؤمنان را: أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ شما را پسنده نبود أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ که مدد دهد شما را خداوند شما، بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ بسه هزار از فریشتگان، مُنْزَلِینَ (۱۲۴) فرو فرستاده از آسمان.
این شهرستان دارای روستاهای زیادی است. بورآیش، مشهدی سرا، سیدمحله، کاظم‌کلا، کلاکرده، پلنگ‌کلا، سر لنگا، ماشال آباد، پرچ ور، هردورود، محمدحسین آباد، امرجکلا، شل محله ،کورکلا (شهیدمحله)، بالا پسنده و پایین پسنده، دراسره،خشکلا، تازه آباد، تیلور سر، جمشید آباد، چارز، کیاده، یالبندان، خوشامیان، اسبچین، جیسا شرقی، جیسا غربی، کرکاس، بااوج خیل شجاع محله (شل محله)، دانیال و…
بگفتم این قدر از مدحت تو با تقصیر پسنده باشد در شعر نام تو برهان
وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ و اگر خواهند که بفریبند ترا، فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ پسنده تو است خدای ترا پسنده، هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ او است که ترا نیروی داد بیاری خود، وَ بِالْمُؤْمِنِینَ. (۶۲)
بکشی سر، پسنده کی باشی؟ نکشی بار، بنده کی باشی؟
چون از جوان بسنده بود طاعتِ خدای هر طاعتی که کرد خدا را پسنده باد