پروند. [ پ َرْ وَ ] ( اِ ) گلابی. کمثری. امرود. مرود : گل پروند دسته بسته بود مست [ شاید: مشک ] در دیده خجسته نگر.عماره. پروند. [ پ َرْ وَ ] ( اِخ ) مزرعه ای است از مضافات قزوین به ده فرسنگ شرقی اشکنان.
معنی کلمه پروند در فرهنگ عمید
حصار، فروند.
معنی کلمه پروند در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ابریشم پرند . ۲- گلابی امرود کمثری . مزرعه ایست از مضافات قزوین
جملاتی از کاربرد کلمه پروند
این وکیل افزود میگوید که در این پروند مستنداتی وجود ندارد و رای دادگاه بر اساس اقرارهای علی یونسی و امیرحسین مرادی صادر شده است و زمانی که این دو از انفرادی خارج شدند، به بازپرس گفتند که اقرارهایشان تحت فشار مطرح شده و مورد قبول آنها نیست.