پرنفس

معنی کلمه پرنفس در لغت نامه دهخدا

پرنفس. [ پ ُ ن َ ف َ ] ( ص مرکب ) در تداول عوام ، پرگوی. پرچانه.

معنی کلمه پرنفس در فرهنگ عمید

آن که در دویدن و ورزش زود خسته نشود و نفسش نگیرد.

جملاتی از کاربرد کلمه پرنفس

روده‌درازی و پرنفس گهِ مستی این شده بر حضرتت شعار علی‌جان
پرویز نقیبی در ضمیمهٔ ادبی روزنامهٔ آیندگان به خاطر «صمیمیت، طنز، زنانگی، غرور» ی که در نوشته‌های مهشید امیرشاهی دیده‌است خود را «منت پذیر نویسنده» می‌خواند و اضافه می‌کند: «خانم امیرشاهی در شرح پردازی روزهای رنگین کودکی توانایی خاص دارد، تخیل پاک و پرنفس کودکی را گویی هنوز با خود دارد.»
چند بنالی ز غم ای پرنفس سوختم از درد تو فیّاض‌ بس