پرشکن

معنی کلمه پرشکن در لغت نامه دهخدا

پرشکن. [ پ ُ ش ِ ک َ ] ( ص مرکب ) سخت مُجعد. پرچین. پرآژنگ. پرشکنج. بسیارنورد. پرانجوغ :
ای عهد من شکسته بدان زلف پرشکن
باز این چه سنبل است که سر برزد از سمن.فرخی.چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن
وَه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمیکند.حافظ. || پرغم و اندوه :
فرستاده آمد بر پیلتن
زبان پر زگفتار و دل پرشکن.فردوسی.پراکنده گشت آن بزرگ انجمن
همه رخ پرآژنگ و دل پرشکن.فردوسی.

معنی کلمه پرشکن در فرهنگ عمید

چیزی که چین وشکن بسیار دارد،پرچین، پرپیچ وخم.

معنی کلمه پرشکن در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- پرچین پرشکنج پر آژنگ پر انجوغ مجعد . ۲- پر غم و اندوه .

جملاتی از کاربرد کلمه پرشکن

مرغ بی بال و پر شب آشیان گم کرده ام تا دل خود را ز زلف پرشکن برداشتم
بدو گفت کای رویت آرام دل مرا پرشکن موی تو کام دل
تا طرهٔ پرشکن گشادی عشقم گرهی ز کار نگشاد
دلم فتاده بر آن زلف پرشکن که تو داری قرار برده ز من آن لب و دهن که تو داری
به گیسوی آشفتهٔ پرشکن که عشق است و بس هرچه هست ای ثمن
مشکن آن زلف پرشکن که دلم بشکند چون تو زلف را شکنی
بآخر چون غلامان خویشتن را یکی کرد آن دو زلف پرشکن را
می شود خون مشک در ناف غزالان ختن دل چرا عاشق ز زلف پرشکن دارد دریغ؟
آن خم بخم سلاسل مشکین پرشکن کاندر شکنج هر خمی افکنده ماه را
شاه لولاک ز خلوتگه خاص وحدت با سر زلف شکن پرشکن آمد بیرون