پرده عشاق
جملاتی از کاربرد کلمه پرده عشاق
نبود به ساز پرده عشاق زیر و بم آهنگ ساز نغمه ما زین ترانه است
بونصر تو در پرده عشاق رهی زن بو عمرو تواندر صفت گل غزلی گوی
رخسارهٔ او پرده عشاق درید با آن که نهفته دارد اندر پرده
در رقص بیارد بفلک زهره چنگی مطرب شود از پرده عشاق چو گویان
سعدی از پرده عشاق چه خوش میگوید ترک من پرده برانداز که هندوی توام
میگزی زیر پرده عشاق ساق پای بتان سیمین ساق
مرغ در پرده عشاق سرودی می گفت چاک زد پیرهن خود گل و بارانی کرد
عروس گل بچمن باز چهره برگی ساخت نوای پرده عشاق میزند بلبل
مطربم سرمست شد انگشت بر رق میزند پرده عشاق را از دل به رونق میزند
مطرب بزن به پرده عشاق ناخنی گر ساز نغمه طربانگیز میکنی